نسبت صنایع دستی با زندگی مدرن
با ورود به عصر صنعت و رسوخ عناصر مدرن به زندگی فردی و جمعی انسانها، بسیاری از ابزار و آلات سنتی که محصول رشد و تکامل اندیشه و ایدههای بشری و کاملا متناسب با نوع زیست و شرایط میحطی بودند، از صحنه زندگی مدرن خارج شده و جای خود را به نمونههای صنعتی دادند.
چنین روندی که طی دهههای اخیر سرعتی فزاینده را به خود گرفتهاست باعث به وجود آمدن حجم انبوهی از محصولات و فرآوردههایی شد که نیاز انسانها را به دلیل خوی تنوعطلبشان، بصورت کاملا مقطعی و کوتاهمدت تامین و برآورده میکند. چنانکه اگر محصولی را امروز خریداری میکنند، با ورود محصول جدیدتر به بازار، بدون کوچکترین توجهی نسبت به زمان خرید و قابلیت محصول پیشین، به خرید و تهیه محصول جدیدتر اقدام میکنند. گویی در آشفتهبازاری که دنیای مدرن و مصرفزدگی محض جوامع به وجود آوردهاند، نیاز اصلی انسانها و هماهنگی محصولات تولید شده با شرایط زندگی، کاملا به فراموشی سپرده شده است. حال در چنین جهانی که هیچ چیز یارای فرونشاندن عطش آدمها را ندارد، نسبت صنایع دستی و دستسازههایی که ریشه در سنت گذشته انسانها دارد، با زندگی امروزی و تمامی نیازهای گهگاه غیرضروریشان به چه میزان است؟ آیا رجوع به گذشته و تولید و عرضه محصولاتی که نقش و نگارشان را از سنتهای دیرینه وام گرفتهاند و کاربرد و کاراییشان علاوه بر زیبایی ظاهری بر رفع نیازهای روزمره متمرکز بودهاست، تا چه حد در سبک زندگی انسانها، نقش پذیرفته و کارآمد واقع میشود؟ و آیا اساسا ضرورتی در تولید چنین محصولاتی که به نسبت محصولات مدرن امروزی، نیروی انسانی و زمان بیشتری را طلب میکنند، وجود دارد؟
هر کدام از ما که عنوان انسانهای عصر مدرن را یدک میکشیم، اگر نگاهی به اطراف خانه و محل زندگی خود بیاندازیم، با عناصر و المانهایی مواجه خواهیم شد که کارایی چندانی در زندگی ما و نقشی در رفع نیازهای روزمرهمان ندارند. اما کماکان اصرار به نگهداری از آنها و قراردادنشان در بهترین موقعیت مناسب داریم. صنایع دستی یکی از معمولترین نمونههایی است که آنها را خریداری و بدون فکر کردن به کاربردی که میتوانند علاوه بر زیبایی صرف و آراستن محیط خانه داشته باشند، به محل زندگیمان منتقل میکنیم. اما باید بدانیم و میدانیم که صنایع دستی و ابزار و آلات سنتی که امروزه تنها جایگاهی جنبی و تزئینی یافتهاند، در گذشته و زمانیکه ایده تولیدشان شگل گرفته، بدوا به عنوان عنصری کاملا همراستا با نیازها و ضرورتهای زندگی پا به عرصه وجود نهادهاند و افزودن نقش و نگارهای زیبایی شناسانه بر پیکره و ظاهرشان در مراحل بعدی و حصول اطمینان از کاربردشان اتفاق افتاده است. از کوزه سفالینی که آب را از چشمه و رود به سفرهها منتقل میکرده است تا زیرانداز و فرشینهای که تنهای خسته را از سردی و زمختی زمین لخت در امان نگاه میداشته است. همه این ابزار علاوه بر برخورداری از زیبایی و ظرافتی که از جان و روح طراح و سازندهاش الهام میگرفتهاند، نقش بیبدیلی را در هموارساختن سختی و خشونت زندگی ایفا میکردهاند. اما واردشدن به زندگی مدرن و تسلط ابزار صنعتی که با رنگ و لعابی دیگرگون و متفاوت ارائه میشوند، ابزار و آلات سنتی را به حاشیه رانده و جایگاهشان در عصر کنونی را تحت عنوان صنایعدستی، به عناصری صرفا تزئینی و نمایشی تقلیل داده است. شگفتانگیز اینکه در فضای مصرفزده امروزی بویژه در جامعه کنونی ایران، رفتاری که در قبال محصولات صنعتی و مدرن موجود در بازار صورت میپذیرد، در مورد صنایع دستی و محصولات زیرمجموعهاش نیز انجام میگیرد. محصولات فرهنگی و سنتی که به عنوان یک کالای زینتی وارد منازل و ساختار دکوراتیوشان میشوند، با هرکدام از جابجاییها و تغییر ساختار و دکوراسیون، از چرخه خارج و گزینه نوتر جایگزین میشود. این شیوه صرفا مصرفگرایانه نه ارزشی برای ماهیت وجودی محصولات صنایع دستی قائل است، نه نیازهای واقعی یک شیوه باکیفیت از زندگی را رعایت میکند. و این موضوع که به نوعی ناسازهای زاییده زندگی مدرن است، تنها به دلیل غفلت و نبود آگاهی مناسب از هویت و اصالت اشیاء و دستسازههای فرهنگی است. بیتردید با ارائه اطلاعات و نشرآگاهی پیرامون گذشته و سبک و سیاق زندگی گذشتگان و نیاکان و همچنین معرفی شایسته هر کدام از ابزار و ادوات مورد استفاده از جانب ایشان، میتوان به دیدگاه روشنتری پیرامون صنایعدستی تولید شده در فرهنگها و اقلیمهای ایرانی دست یافت.
البته در بسیاری از مناطق ایران و در میان فرهنگهای موجود در اقیلمهایش موارد بسیاری از دستسازهها و صنایع دستی را میتوان یافت که کماکان جایگاه خود را به عنوان ملزومات زندگی انسانها حفظ کردهاند. از این دست میتوان به مواردی همچون گیوه و پایافزار و لباس و تنپوشههای مردان و زنان کرد، گبه و گلیم زنان عشایر و حصیربافی زنان روستایی و بسیاری از موارد دیگر اشاره کرد که نه تنها مورد استفاده سازندگانشان قرار میگیرند که وسیلهای هستند کاربردی در زندگی مردمان شهرنشین. اما ارائه اطلاعات و معرفی این ابزار به عنوان محصولاتی صرفا تزئینی و بدون کاربرد مناسب، آنها را نیز در جایگاه ابزاری با جنبههای تزئینی و جانبی قرار خواهد داد. اما سئوالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که با وجود ابزار و آلات جدید صنعتی که علاوه بر ظاهر متفاوتشان، از کاربرد سادهتری برخوردارند، چه نیاز و ضرورتی به استفاده از ابزار سنتی وجود دارد؟ در پاسخ به چنین پرسشی میبایست به این نکته اشاره کرد که ابزار سنتی علاوه بر داشتن تمامی ویژگیهای هماهنگ با بستر فرهنگی و شرایط زیست محیطی، در اکثر موارد از کارایی به مراتب بیشتری نسبت به نمونههای صنعتیشان برخوردارند. به عنوان مثال کدام پایافزاری را میتوان جایگزین پاپوشهای سنتی مناطق مختلف ایران کرد که در هماهنگی کامل با شرایط اقلیمی و محیطی جغرافیای متنوع ایران قرار گیرد؟ و یا کدام زیرانداز و فرشینهای میتواند علاوه بر پوشاندن زمین زندگی و بستر خانه، چونان نگارهای هنرمندانه در برابر چشمها و نگاهها به ناز و نوازش بپردازد؟ فارغ از تمامی این موارد، به حاشیه راندن و انتقال صنایع دستی به جایگاهی کاملا تزئینی، نه تنها از تیراژ تولید این دستسازهها کاسته و موجب بروز تنگناهای اقتصادی برای تولیدکنندگاناش میشود، که فرصتی ارزنده را هم برای حفظ جایگاه روستاها به عنوان محور توسعه از دسترس خارج میکند. کمااینکه این روزها با موج فزایندهای از تعطیلی ناگزیر کارگاههای تولید صنایع دستی مواجه هستیم. از اینرو یکی از مهمترین وظایف سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی کشور، تامین و برقراری شرایطی است که فعالین این عرصه را با امنیت شغلی و اطمینان خاطر بیشتری به کار دل مشغول کند.
حفظ جایگاه صنایع دستی به عنوان تامینکننده کهنترین و اصیلترین ابزارهای زندگی و استفاده و بکارگیری محصولاتاش در جایگاهی فراتر از ابزار زینتی، نه تنها موجب حفظ اصالت و هویت فرهنگی در زندگی روزمره میشود، بلکه باعث زندهماندن و برقراری مشاغل و کهنپیشههایی است که ریشه در سدهها و هزارهها و فرهنگی کهن و دیرینه دارند.
دیدگاهتان را بنویسید