آیا صنایع دستی ایران را میتوان بصورت کامل و جامع ذیل عنوان یک صنعت واحد تعریف نمود؟ آیا مجموعه فعالیتهایی که در دایره صنایع دستی کشورمان انجام میپذیرند، تمامی شاخصههای یک صنعت را به معنای حقیقی شامل میشوند؟
هنگامی که از صنایع دستی صحبت به میان میآید، همگی ما بیکم وکاست مجموعهای از محصولات و دستسازهها با طیف وسیعی از نقوش و رنگها در پیش چشمانمان تجسم مییابد. مجموعهای از سفالینهها، فرشینهها، چرمینهها و چوبینهها که هر کدام علاوه بر زیبایی و چشمنوازی بینظیرشان، حجمی از فرهنگ و اصالت را در خود نهان دارند. اما فارغ از تمامی شاخصههای بومی و فرهنگی مختص به محصولات صنایع دستی، اطلاق عنوان صنعت را به مجموعه فعالیتهای مربوط به آن چگونه میشود توجیه نمود؟ و یا اینکه اساسا عنوان صنعت را میتوان برای محصولات و آفریدههای دستی و سنتی موجود در ایران بکار برد؟ برای پاسخ به چنین پرسشهایی در ابتدای امر میبایست تعریفی کامل و جامع را از صنعت ارائه کرد.
اگر تمام فعّالیّتهای اقتصادی که با تولید کالا و خدمات وبا استفاده از ماشینآلات و تجهیزات ساختهٔ دست بشر سروکار دارند را بعنوان یک کل تصوّر کنیم، هرصنعت زیرمجموعهای از این کل است که شمار فراوانی از فعّالیّتهای مشابه را شامل میشود. به بیان دیگرصنعت به مجموعهٔ تمام یگانهایی که در تولید، توزیع یا مصرف یک فراورده یا یک دسته از فراوردههای مشابه فعّالیّت میکنند، صنعت گفته میشود.
حال اگر به تعاریفی که از صنعت و مجموعه فعالیتهایی که تحت این عنوان انجام میپذیرند نگاهی دقیقتر بیندازیم، به موردی بر خورد میکنیم که بکار بردن واژه صنعت برای سلسله فعالیتهای مرتبط با صنایع دستی را با تناقضات جدی روبرو میکند. در درستی اقتصادی بودن فعالیتهای مرتبط با دستسازههای فرهنگی و سنتی به منظور تولید کالا با استفاده از تجهیزاتی خاص تردیدی وجود ندارد. اما در تعریف دومی که از صنعت ارائه شده است به موردی مواجه میشویم که بصورت دقیقی با مجموعه فرآیند تولید و توزیع این دست از محصولات و فرآوردههای متعلق به فرهنگهای موجود در گستره جغرافیایی ایران همخوانی ندارد. بگونهای که در تعریف ارائه شده آمده است، صنایع دستی دارای سلسلهمراتبی است که مجموعه فغالیتهای صورت گرفته را در کاستهای سهگانه تولید، توزیع و مصرف تقسیم بندی میکند. اما آیا به راستی مجموعه فعالیتهایی که در عرصه صنایع دستی کشور صورت میگیرد، تمامی این سه مرحله را بصورت نظاممند طی میکنند؟ آیا میتوان یک ساختار سیستماتیک صنعتی را برای صنایع دستی کشورمان از مرحله تولید تا نقطه پایانی، یعنی عرضه به مخاطبانش را برای چنین صنعت سودآوری متصور شد؟ بیتردید پاسخ به این پرسش خیر است. چرا که به استثنای برخی از شهرها و استانهای کشور، محصولات تولید شده تحت عنوان صنایع دستی به دلیل برخورداری از ماهیت یک پیشه خانگی آنچنان که باید و شاید قدر نمیبینند. چرا که وجود واسطهها و نهادینهشدن سیستم دلالی مانع ادای آنچه را که بحق شایسته فعالین این عرصه است شده و سود موجود در این صنعت را نصیب واسطههایی میکند که هیچگونه نقش خلاقانهای در این صنعت ندارند. اما تنها چیزی که بخش اعظمی از تولیدکنندگان را کماکان در این حرفه نگه داشتهاست، نیاز مالی و عشق و علاقه آنها به خلق محصولات فرهنگی است.
مورد دوم نبود یک ساختار منظم و کاربردی برای عرضه محصولات تولیدشدهاست. همانطور که در بسیاری از بازارهای بومی و محلی مشاهده میشود، بسیاری از تولیدکنندگان صنایع دستی، چنین بازارهایی را بهترین عرصه برای عرضه محصولات تولیدشدهشان دانسته و تولیدات و دستساختههایشان را در این مکانها به فروش میرسانند. بازارهایی که در اکثر مواقع ساکنان محلی را به عنوان بازدیدکنندگان در خود میبیند. بازدیدکنندگانی که به صورت محدود، بیشتر به قصد خرید مایحتاج روزانهشان به بازارهای محلی رجوع میکنند. حال تصور کنید که اینگونه از بازارهای به شیوهای طراحی و برقرار شوند که توریستها و گردشگران را نیز به تماشای دستسازهای فعالین عرصه صنایع دستی دعوت کند. تنها از این طریق میتوان گفت فضایی فرآهم شدهاست که شایسته هنر دست هنرمندان و پیشهوران صنایع دستی واقع گردیده.
صنایع دستی تولید شده در گستره فرهنگی ایران به قدری چشمنواز و دلرباست که میشود با طراحی و اجرای اقداماتی محدود مانند حذف واسطهگری و دلالی غیرخلاق و زیادهخواه و همچنین طراحی و برپایی بازارهای دائمی مانند سایتهای خرید و فروش آنلاین تولیدات صنایع دستی، نه تنها هنرمندان این حرفه و هنر را به آینده و امنیت شغلیشان امیدوار نگه داشت بلکه این صنعت را به شکلی کاملا حقیقی به شاخصههای صنعتی آنچنان که میبایست، نزدیک نمود.
دیدگاهتان را بنویسید